معلق میان جنگ و مذاکره؛ آیا ایران و آمریکا پشت میز گفتوگو مینشینند؟
«ما همیشه برای مذاکره آمادهایم، همین ساعت و همین لحظه، شما از زورگویی و تحریم دست بردارید و پای منطق و عقل برگردید، ما آمادهایم».
این سخن روحانی که در سفر به استان خراسان شمالی عنوان شد، زمانی از سوی دولت ترامپ، «پیشرفت در مقدمات مذاکره» تعبیر شد که جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در مصاحبهای اعلام کرد: «اگر آمریکا میخواهد درباره برنامه موشکی ایران مذاکره کند، باید مسائل دیگری نیز در دستور این مذاکرات قرار گیرد». صحبتی که پیش از این از سوی ایران خط قرمز مذاکره اعلام میشد اما این بار به عنوان چراغ سبز مذاکره از سوی آمریکاییها تعبیر شد.
پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا، در پی این سخنان، با بیان اینکه ایران آماده مذاکره بر سر برنامه موشکی است از آمادگی خود برای مصاحبه با رسانههای ایرانی همچون همتای ایرانی خود، که هر از گاهی با رسانههای آمریکایی در خاک این کشور، به صحبت مینشیند، شد. هرچند وزارت امور خارجه اظهارات را جواد ظریف را تکذیب کرد. حال پرسش این است که آیا واقعا پیشرفتی در مقدمات مذاکره روی داده؟ آیا مذاکره سازندهای اتفاق خواهد افتاد؟
آیا ایران و آمریکا به مذاکره سازنده تن خواهند داد؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید روی مهمترین اصل مذاکره یعنی «دانستن خواست طرفین» تمرکز کرد:
اول، خواستههای آمریکا:
۱- دولت ترامپ از توافق هستهای برجام خارج شده، چرا که آن را در تضاد با منافع آمریکا میداند. دولت ترامپ آنگونه که بارها اعلام کرده هیچ پیششرطی برای مذاکره ندارد و در مرحله اول خواهان حضور ایران در میز مذاکره است، اما بهرغم تاکید بر نداشتن پیششرط، خواستهای خود را در ۱۲ بند از سوی وزیر امور خارجه خود اعلام کرده است.
۲- ترامپ رئیس جمهور آمریکا نیز ۲ خواست را به طور صریح اعلام کرده است: ۱. ایران نمیتواند سلاح اتمی داشته باشد. ۲. ایران نمیتواند موشک بالستیک را آزمایش کند.
یعنی اگر برخی از مواد مطرح در خواستهای ۱۲گانه را هم -مثل تغییر رفتار ایران در منطقه، حمایت از گروههای جهادی در اقصینقاط دنیا و آزادی شهروندان آمریکایی بازداشت شده در ایران- نادیده بگیریم، به طور مشخص خواسته آمریکا از مذاکره با ایران، توقف فعالیتهای هستهای و برنامه موشکی ایران است. قطعا بعد از تحقق این دو، دیگر خواستهها به بعد موکول خواهند شد.
دوم، خواستههای ایران
در ایران اما دو صدای متفاوت شنیده میشود: اول، صدای رهبر ایران که صراحتا میگوید: «اصل مذاکره با آمریکا حتی با کسی که آدم حسابی باشد غلط است و مذاکره با اینها که به هیچ چیز از جمله اخلاق و قانون و عرف بین المللی پایبند نیستند، مسخره است و مطلقاً معنا ندارد». آیتالله علی خامنهای رهبر ایران این حکم را روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ در دیدار با مسئولان نظام رسما گفته است: «مذاکره با آمریکا تا وقتی به تعبیر حضرت امام آدم نشده سم است ضمن اینکه مذاکره با دولت فعلی این کشور سم مضاعف است».
رهبر ایران در دیدار با نخست وزیر ژاپن که برای میانجیگری میان تهران و واشنگتن به ایران سفر کرده بود نیز با بیان اینکه با آمریکا مذاکره نخواهد کرد، اعلام کرد: «شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد».
صدای دوم، صدای رئیس دولت ایران که از آمادگی ایران برای مذاکره مشروط حکایت دارد. حسن روحانی بارها اعلام کرده که آماده مذاکره با آمریکا است به شرط آنکه به برجام بازگردد و تحریمها را لغو کند. بنابراین اگر نتیجه کلام رهبر ایران «آدم شدن آمریکا» و سخن رئیس جمهور ایران مبنی بر «لغو تحریمها» را معدل خواست ایران بگیریم، روشن است که ایران برداشتن فشارهای اقتصادی و لغو تحریمها را میخواهد.
با علم به چنین خواستههایی، از سرگیری مذاکرات چقدر ممکن است؟
آنچه مشخص است اینکه «خواسته یک طرف» نمیتواند شرط مذاکره باشد، به عبارت دیگر یک طرف نمیتواند خواسته خود را اعلام و پذیرش مذاکره را مشروط به تامین خواست خود کند. «لغو تحریمها و برداشتن فشار اقتصادی» به عنوان خواست ایران، میتواند نتیجه مذاکره باشد ولی نمیتواند شرط مذاکره باشد. بدین معنا که ایران برای تحقق این خواسته باید وارد مذاکره شود تا بتواند آن را محقق کند. از سوی دیگر، آمریکا با خروج یکجانبه از برجام، اعتماد حداقلی میان ایران و آمریکا را نیز زایل کرده، بنابراین پیش از آنکه بخواهد ایران را پای میز مذاکره ببیند، باید قدمی برای اعتماد سازی بردارد.
«همکاری»، «اعتماد سازی»، «برقراری رابطه» و «متقاعد کردن طرف مقابل به قبول مذاکره» چهار اصل مهم و مقدماتی در فرایند مذاکره، و در حقیقت چهار اصل برای پیدا کردن آمادگی جهت مذاکره است.
نکتهای که اینجا مغفول مانده، مساله عدم برقراری رابطه است. برقراری رابطه به معنای قبول مذاکره نیست بلکه گامی است برای کسب آمادگی جهت مذاکره. وقتی این رابطه برقرار نیست و طرفین در رسانهها با هم صحبت میکنند، فرایند مذاکره را پیچیده تر میکنند.
آنچه در این مرحله روشن است اینکه در حال حاضر خواسته مشترکی میان ایران و آمریکا وجود ندارد، بنابراین کار میانجیگران و تسهیلگران، پیدا کردن خواست مشترک میان طرفین یا پیدا کردن پیشنهادی خلاقانه که متضمن خواست طرفین باشد، است، تا بابی برای گفتوگو باز شود. مثل تعلیق موقتی تحریمها برای آغاز گفتوگوها. هرچند تجربه آغاز مذاکرات میان آمریکا و کره شمالی نشان میدهد که آمریکا به این سادگی تحریمها را لغو نمیکند.
آیا ایران وادار به مذاکره خواهد شد؟
اگرچه دولت آمریکا، اظهارات اخیر رئیس جمهور و وزیر امور خارجه ایران را پیشرفت تلقی کردهاند، ولی واقعیت این است که هیچ نشانهای علنی، دال بر امکان مذاکره مجدد میان این دو کشور دیده نمیشود. فقط پرسش این است که آیا تداوم سیاست فشار اقتصادی و تشدید تحریمها، میتواند مقاومت ایران را بشکند؟ برای این پرسش نیز جواب روشنی وجود ندارد. شاید بتوان گفت نقش دیگر بازیگران بین المللی در یافتن پاسخ این پرسش مهم است. آیا ایران با کمک متحدان استراتژیک خود (روسیه و چین) میتواند این فشار را تحمل و بحران را رد کند؟ آیا اروپا متعهد به برجام میماند و ایران را در فشارهای اقتصادی یاری میکند؟
تنها نکته امیدوار کننده این است که نه رئیس جمهور آمریکا و نه رهبر ایران هر دو گفتهاند علاقهای به جنگ ندارند، اما به طور طبیعی، بستن باب مذاکره، سطح نزاع را بالا میبرد و ممکن است بطور غیرارادی، نزاع را به جنگ برساند.
سالها پیش از این، رهبر ایران یک بار با طرح استراتژی «نرمش قهرمانانه» امکان گفتوگو و امضای برجام را فراهم کرد، لذا این بار نیز این امکان وجود دارد هرچند نشانههایی در حال حاضر مشهود نباشد.
نتیجه اینکه به نظر میرسد از یک طرف، حسن روحانی به رغم تاکید بر آمادگی ایران برای مذاکره، با مشروط کردن مذاکره به لغو تحریمها و بازگشت آمریکا به برجام، راه مذاکره را مسدود کرده و از سوی دیگر دونالد ترامپ با خروج از برجام و زایل کرده اندک اعتماد شکل گرفته میان ایران و آمریکا، دولت ایران را در موقعیت «مقاومت ناگزیر» قرار داده است. بنابراین، ظاهرا تنها باید منتظر فرجام تشدید تحریمها و تحرکات موافقان و مخالفان برجام ماند تا شاید روزنهای برای کاهش تنشها پیدا شود.