روحانی و آینده برجام
احتمالا بخش عمده موافقان و مخالفان حسن روحانی در این نکته اشتراک نظر دارند که برجام – فارغ از نوع نگاه به آن – مهمترین اقدام حسن روحانی در چهار سال نخست ریاستجمهوری او بود. وضعیت پرونده هستهای ایران در جامعه بینالملل و تحریمهایی که علیه این برنامه وضع شده بود، کشور را در وضعیتی قرار داد که در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ بحثهای مربوط به پرونده هستهای ایران، تبدیل به مهمترین مساله (یا یکی از مهمترین مسایل) انتخابات شود.
بخش عمدهای از انرژی دولت نخست روحانی صرف گفتوگو و مذاکره درباره برنامه هستهای و به نتیجه رساندن آن شد. دستاوردی که در داخل و خارج کشور تحسین شد و احتمالا موفقیت در به ثمر رساندن آن، یکی از دلایل رای به تمدید دوران ریاستجمهوری حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ شد.
با این حال برجام زودتر از آنچه تصور میشد، به مشکل خورد: علاوه بر برخی مشکلهای بانکی، قدرت گرفتن دونالد ترامپ در آمریکا و مخالفتهای او با برجام پیش و پس از رسیدن به ریاستجمهوری عمدهترین دلیل در خطر قرار گرفتن برجام است. مخالفتهای لفظی ترامپ خیلی زود به عدم تایید پایبندی ایران به برجام و برخی اقدامها در کنگره آمریکا منتهی شد.
در این مدت حسن روحانی تلاش کرد – و میکند – با تکیه بر “بینالمللی” بودن برجام امکان لغو آن از سوی یک کشور – آمریکا- را نفی و وقوع چنین اتفاقی را پیش و بیش از هر چیز به زیان دولت آمریکا توصیف کند. با این حال نباید فراموش کرد که نوع موضعگیری دولت جدید آمریکا علیه برجام نه صرفا در عرصه بینالملل که حتی در عرصه داخلی نیز باعث میشود روحانی مجبور به تغییر برخی برنامهها و احتمالا کوتاه آمدن – یا دستکم مصالحه – مقابل نیروهای داخلی مخالف برجام است.
پس از پیروزی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ، تعداد جلسهها میان سران قوای سهگانه در ایران به شکل محسوسی بیشتر شده، مسئولان مختلف اعلام کردهاند که “کمیته نظارت بر برجام” نیز “پیشبینی”های لازم مقابل نقض احتمالی این توافق از سوی آمریکا را انجام داده است. همزمان روحانی اعلام کرده دیدارهایش با مسئولان نیروهای مسلح نیز بیشتر شده، چرا که به گفته او در شرایط فعلی بیش از گذشته نیاز به “وحدت” وجود دارد.
مشکل روحانی آن است که در حال حاضر از سویی باید مقابل تلاشهای دولت ترامپ، بخشی از کنگره و اسراییل و عربستان برای لغو برجام مقاومت کند و از سوی دیگر هر لحظه آماده باشد که با وجود همه تلاشها، این توافق لغو یا یکی از نیروهای موثر در توافق – آمریکا – از آن خارج شود. وقوع چنین اتفاقی احتمالا به این معنی خواهد بود که باید شاهد دور جدیدی از تحریمها یا محرومیتها برای تجارت با ایران – احتمالا به شکل یکجانبه از سوی آمریکا – باشیم. گرچه گستردگی چنین اتفاقی قابل مقایسه با وضعیت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران در سالهای ۹۰ و ۹۱ نیست، اما باز هم تاثیر خود را – به خصوص – در اقتصاد ایران نشان خواهد داد. ضمن آنکه به معنای از میان رفتن مهمترین دستاورد دولت روحانی است.
هزینه چنین اتفاقی برای دولت روحانی زیاد خواهد بود: او بخشی از حامیان خود را از دست میدهد، مهمترین ابزارش برای اثبات مزیت روش خود (گفتوگو با غرب) را به دیگر اجزای حاکمیت از دست میدهد و عملا بخش عمدهای از دیگر دستاوردهایش نیز زیر سایه از دست رفتن برجام متزلزل شده و ممکن است از دست بروند.
کنایهآمیز است که چنین تجربهای به شکلی دیگر حدود یک دهه پیش نیز تکرار شده بود. در دور دوم ریاستجمهوری محمد خاتمی، وقوع حمله یازده سپتامبر به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک و سپس حمله نظامی به افغانستان – و پس از آن عراق – و در نهایت قرار گرفتن ایران در “محور شرارت” از سوی جورج بوش، رییسجمهوری وقت آمریکا، موجب شد تا دولت دوم محمد خاتمی در موضعی ضعیفتر نسبت به مخالفان داخلیِ مذاکره و گفتوگو با غرب قرار بگیرد.
شاید یکی از مهمترین تفاوتهای دولت دوم خاتمی با دولت دوم روحانی در آن باشد که در حال حاضر قدرت نهادی چون سپاه پاسداران – و دیگر نهادهای انتصابی نظیر قوهقضاییه یا شورای نگهبان – بیشتر از نیمه نخست دهه ۸۰ و دولت دوم خاتمی است. نباید فراموش کرد که آن زمان ترکیب مجلس ششم کاملا به سود خاتمی بود و او در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری نیز بیش از دوره اول رای آورده بود.
به نظر میرسد که در حال حاضر دست روحانی مقابل نهادهای مخالف برجام خالیتر از دولت خاتمی مقابل مخالفان خود باشد. دولت دوازدهم در حال حاضر چارهای ندارد جز آنکه کجدار و مریز با مخالفان خود طی کند، اتفاقی که نتایج آن باعث نارضایتی در میان طیفی از حامیان روحانی میشود. روحانی در شرایط فعلی عرصه سیاست ایران ناچار است راهی برای تعامل با نیروهای مخالف خود در نهادهای بالادستی حاکمیت پیدا کند تا در صورت به هم خوردن برجام، بتواند روی حمایت آنها حساب کند. او در عین حال ناچار است توازنی میان این توافق با مطالبههای حامیان خود برقرار کند تا نارضایتیها از عملکرد او در میان پایگاه رایش – که بخشی از آن در نتیجه مخالفت یا دستکم انتقاد روحانی از همین نهادها به سوی او سرازیر شد – از حدی بالاتر نرود. اتفاقی که میتواند در انتخابات مجلس در سال ۹۸ و انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ برای حامیان روحانی گران تمام شود.