دربارهی نسبت روحانی و هاشمی؛ فقدان حامی قدرتمند
در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بیشک اکبر هاشمی رفسنجانی از تاثیرگذارترینها است؛ کسی که طول حیات سیاسی خود همیشه چند قدم جلوتر از همقطاران خود، جهت معمول سیر وقایع و تحولات را تغییر داده است. یا به عبارتی دیگر، کسی که بیشتر تحولات مهم و بنیادین تاریخ جمهوری اسلامی حول محور او اتفاق افتادهاند.
کافی است به نقاط عطف تاریخ معاصر ایران نگاه کنیم و حضور پررنگ و بعضا غافلگیرکننده هاشمی را در همهی این نقاط ببینیم. از وقایع انقلاب و جنگ در دههی ۶۰ گرفته تا نیمهی دوم و ملتهب دههی ۷۰، تا سالهای ظهور احمدینژاد، آنتیتز هاشمی در دیالکتیک نظام، تا وقایع سال ۱۳۸۸…
و البته این دو اثر آخر او، یکی ایجاد موجی سهمگین در آبگیر آرام انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ که در کمال ناباوری منجر به ریاست جمهوری حسن روحانی شد و دیگری درگذشت ناگهانیاش که هنوز معلوم نیست تبعات و اثرات آن چهها و برای چه کسانی خواهد بود.
اکبر هاشمی رفسنجانی در زمان مرگ، ۸۲ سال داشت، اما درگذشت او را ناگهانی دانستند؛ شاید به این سبب که کسی آمادهی مواجههی با ایرانِ پس از هاشمی نبود. بازیگران و تحلیلگران سیاسی، سناریوهای زیادی را برای آیندهی نهچندان دور ایران آماده و گمانهزنی کردهاند، اما کمتر پیش آمده کسی به سرنوشت ایران در سالهای فقدان هاشمی فکر کرده باشد، حال آنکه همزمان با خروج او از صحنه، توازن قوای سیاسی در ایران به هم ریخته و نیاز به بازتعریف دارد.
عکس: حامد ملکپور، تسنیم
شاید به همین دلیل است که بسیاری از تحلیلگران این روزها مشغول گمانهزنی دربارهی آینده و تاثیر درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی بر تحولات پیش رو از جمله سرنوشت دولت میانهرو حسن روحانی و انتخابات ریاست جمهوری آتیاند.
این گزارش تلاش میکند تا ضمن اشارهای به سوابق ارتباط شخصی و سیاسی روحانی و هاشمی، بر اساس شواهد و قرائن موجود، تاثیر این اتفاق را روی دولت یازدهم و وزن سیاسی حسن روحانی در انتخابات آتی تحلیل و بررسی کند…
۱: رابطهی روحانی و هاشمی
حسن روحانی را بعضی فرزند و علیاکبر هاشمی را پدرخوانده خواندهاند. صرفنظر از اینکه چقدر این توصیف میتواند درست باشد یا نه، صفت پدرخواندگی نشان از ارتباط نزدیک و تاثیر یکی بر دیگری در طول زمان دارد که بیراه نیست.
در کارنامهی سیاسی حسن روحانی، او را فردی بسیار نزدیک به هاشمی میبینیم. از معاونت او در سالهای پایانی جنگ در سازمان فرماندهی کل قوا تا نمایندگی محرمانهی هاشمی در مذاکرات جنجالی مکفارلین. روحانی در در مجلس هم همواره یکی از نزدیکان هاشمی بوده و در دولت سازندگی چند صباحی صحبت وزارتش هم به میان آمده است. او در مجمع تشخیص مصلحت نظام در کنار هاشمی ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک بر عهده داشته است.
با این حال نباید این را هم ناگفته بگذاریم که روحانی علاوه بر هاشمی، با آیتالله خامنهای نیز رابطهای نزدیک داشته است؛ چه پیش از رهبریِ خامنهای در شورای عالی دفاع و چه پس از آن در شورای عالی امنیت ملی که تا ۳ سال پیش هم حکم نمایندگی رهبری در این شورا در دست حسن روحانی بود.
با این حال بیش از سوابق سیاسی آنچه رابطهی روحانی و هاشمی را پررنگ میکند، سلایق سیاسی است. در جریانشناسی سیاسی ایران بعد از دههی ۷۰، هاشمی و روحانی کم و بیش سلیقهی مشترک سیاسی داشته و مواضعی نسبتا مشابه اختیار کردهاند. اگرچه روحانی تا پیش از انتخابات سال ۱۳۹۲، هیچگاه مانند هاشمی در کانون توجه نبود و رفتار و گفتار و مواضعش از سوی رسانهها تحلیل و ارزیابی نمیشد و به رغم اینکه جهتگیریهای سیاسیاش بیشتر متمایل به محافظهکاران در برخی بزنگاههای سیاسی -مثل وقایع سال ۱۳۸۸- مواضع رسمی او خلاف جهت مواضع هاشمی قرار داشت، اما در ادبیات عمومی سیاسی ایران، او را یکی از چهرههای نزدیک به هاشمی میشناختند؛ میانهنشینی که بنا بر ملاحظات زمانه به سمت جریانهای محافظهکار (تا پیش از سال ۱۳۹۲) یا اصلاحطلب (پس از سال ۱۳۹۲) گرایش پیدا کرده یا هل داده شده است.
۲: نقش هاشمی در پیروزی روحانی
کمتر کسی تردید دارد که انتخاب حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ نتیجهی ارادهی سیاسی هاشمی رفسنجانی بوده است. موجی که در سال ۱۳۹۲ و تحت تاثیر رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی و واکنشهای پس از آن به وجود آمد، سبب شد ظرف چند روز ورق انتخاباتی که برخی تحلیلگران آن را بیرمق و نتیجهاش را چیز دیگری میدانستند، به کل برگردد و تحت تاثیر این دگرگونی حسن روحانی تحت حمایت اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی، برندهی انتخابات شد و به عنوان نمایندهی یک طیف بزرگ، اما به حاشیه رانده شده، کلید دفتر ریاستجمهوری را از رقیب پس بگیرند.
اکبر هاشمی با کمک سید محمد خاتمی از یک سو موفق شد از حسن روحانی چهرهای قابل قبول برای بخشهای منفعل و ناراضی جامعه بسازد و از سوی دیگر در میان سیاستمداران اصلاحطلب و میانهرو اجماعی بر سر حمایت واحد از روحانی به وجود بیاورد.
۳: نقش و تاثیر هاشمی بر دولت روحانی
نقش و تاثیر هاشمی را در عملکرد روحانی میتوان از دو وجه بررسی کرد: یکی تاثیر او در سطوح بالای حاکمیتی و چانهزنیهایش به نفع دولت و دوم تاثیر او در پایگاه اجتماعی دولت.
وجه اول: بعد از انتخاب روحانی بسیاری امیدوار بودند هاشمی و جریان نزدیک به او در لابیهای پشت پرده دست بالا را بگیرند که نگاهی به کارنامه وعدههای روحانی، در مواردی که تحققشان منوط به رایزنیهای پشت پرده بودهاند (مثل وعدهی مهم رفع حصر) نشان میدهد چانهزنیها تا به الان بیثمر بودهاند، اگرچه برخی لابیهای پشت پردهی هاشمی و افراد نزدیک به او را در موفقیتهای دولت روحانی در عرصه سیاستخارجی را بیتاثیر نمیدانند.
از سوی دیگر برخی هم امید داشتند هاشمی بتواند از ظرفیت سیاسی خود در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای ریلگذاری کارهای دولت استفاده کند که در این حوزه هم عملا اتفاق خاصی نیفتاده.
از یک طرف فرایند سیاستهای کلی و در مواردی قانون و برنامهنویسی در مجمع فرایندی کند و زمانگیر است و به کار یک دورهی چهارساله در یک دولت نمیآید. از طرفی دیگر میزان قدرت و نفوذ هاشمی در تشکیلات مجمع به اندازهی سالهای قبل از ۸۸ نیست. عملا فعالیتهای تخصصی مجمع در دبیرخانه انجام میشود که طی سالهای اخیر با فاصله گرفتن هاشمی با محسن رضایی به عنوان دبیر مجمع، تا حدود زیادی از سیطرهی نفوذ هاشمی خارج شده است.
برای اینکه بتوانیم نقش و تاثیر هاشمی را بر عملکرد دولت ارزیابی کنیم، شاید پاسخ به این سوال مساله را برای ما روشن کند. اگر، فراتر از یک حامی سیاسی، خود سکان دولت یازدهم را در دست داشت، شرایط و وضعیت عملکرد دولت چگونه بود؟ منحنیها و نمودارهای اقتصادی چه وضعیتی را نشان میدادند؟ وضعیت اجتماعی ایران در آستانهی سال ۱۳۹۶ چطور بود؟ مهمترین مطالبات سیاسی انتخابات ۹۲، مثل رفع حصر چه سرنوشتی پیدا میکردند؟ آیا تغییری در وضعیت سیاست خارجی ایران به وجود میآمد؟ سرنوشت برجام چگونه رقم میخورد و…؟
وجه دوم: با این همه میتوانیم تاثیر هاشمی را از زاویهای دیگر هم ببینیم و این بار نقش موثر و مثبت او را روی شخص روحانی و دولتش ارزیابی کنیم.
نباید از نقش هاشمی در مدیریت فضای اجتماعی غافل شد. او در سالهای گذشته تلاش کرده تا ارتباط پایداری میان دولت و بدنهی اجتماعی آن برقرار نگاه دارد. یکی از فواید این کار پیروزی نسبی جریانهای سیاسی نزدیک به دولت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری بود که از یک طرف هم مجلسی نسبتا همسو با دولت شکل گرفت و از طرف دیگر تجدید قوایی برای دولت بود.
تلاشهای موثر هاشمی در زمینهی حفظ بدنهی اجتماعی حامی دولت گاهی محسوس و به شکل حمایت علنی و عمومی از رئیسجمهور و فعالیتهای دولت بوده و گاهی هم نامحسوس در قالب ساماندهی مطالبات عمومی و تشویق به پرسشگری و پیگیری وعدهها از رئیسجمهور.
او به خوبی آگاه است که پیگیری مطالبات، چطور میتواند پشتوانهی اجتماعی و نیروی محرکهی سیاسی باشد و برای دولت اعتبار و امتیاز به دست بیاورد.
۴: تاثیر فقدان هاشمی بر ادامهی کار دولت یازدهم
قاعدتا فقدان هاشمی در ماههای پایانی دولت، به جز تاثیر روحی و روانی، تاثیری در فعالیتهای عادی دولت ندارد و بعید است در روند پیگیری وعدههای انتخاباتی، در این مدت باقیمانده تغییری ایجاد کند.
اما اگر تصور کنیم روحانی سکاندار دولت دوازدهم هم خواهد بود، آن وقت میتوان جای خالی یک حامی قدرتمند و بانفوذ را به وضوح تشخیص داد. مگر اینکه طی روزها و هفتههای آینده و در جریان تحولات پس از هاشمی بدیل یا بدیلهایی برای او در ساختار سیاسی ایران به وجود آید که مرکز ثقل نیروهای میانهرو باشند.
البته نباید این را هم نادیده بگذاریم که با نزدیک شدن به انتخابات عملکرد روحانی مورد نقد جدیِ هم محافظهکاران و هم اصلاحطلبان قرار خواهد گرفت. محافظهکاران از او دربارهی مسایلی مثل حقوقهای نجومی و کارنامهی اقتصادیاش سوال خواهند کرد و اصلاحطلبان در مسایلی مثل حصر و کارنامهی سیاسیاش او را به چالش خواهند کشید. شاید هاشمی جزو معدود کسانی بود که میتوانست در این شرایط تمام قد پشتش بایستد یا مسیر مطالبات و پرسشگری را به سود روحانی عوض کند.
۵: تاثیر فقدان هاشمی بر انتخابات آینده
تجربه نشان داده، هاشمی در بسیاری از نقاط عطف تاریخ جمهوری اسلامی نقشی موثر و غافلگیرکننده داشته است. طی روزهای گذشته، برخی از تاثیر فقدان او برای دولت گفتند و از چالشهایی که حسن روحانی و دولتش برای کسب حمایت سیاسی چه از سوی کانون قدرت و چه از سوی بدنهی اجتماعی با آنها مواجه است.
با این همه بعید نیست بر اساس سنت تاریخی، تاثیر هاشمی باز هم برخلاف تحلیلها و تصورات موجود باشد و همین فقدان و درگذشت او موجی از حمایت سیاسی برای دولت به وجود بیاورد که قدرتمندتر از موانع موجود است و راه حسن روحانی را برای دورهی جدید، دولت جدید، وعدههای جدید و یک دوران جدید باز کند.
به هر حال باید منتظر ماند و دید تحولات سیاسی در ماههای آینده به کدام سمت و سو خواهند رفت.